پیرزنی در اتوبوس گفت : نی نای نای نی نی نای نای . همه شروع کردند به دست زدن و همخوانی باهاش. یه دفعه پیرزن دندانشو از تو کیفش درآورد و گذاشت دندان و گفت : نیاوران نیگه دار!
مردی که در و پنجره می ساخت رفته بود خواستگاری، پدر عروس پرسید : آقا داماد چه کاره اند؟ داماد خواست کلاس بذاره گفت : من ویندوز نصب می کنم!!!
مردی به دوست خود اسب لاغری داد و گفت این اسب خیلی سریع و تند راه می رود. دوستش سوار اسب شد ولی بین راه اسب درگذشت(!!!) او هم نامه ای به دوستش نوشت و گفت : اسبی سریع تر از این ندیده بودم. فاصله دنیا و آخرت را در یک ساعت پیمود!!!
تنها تویی که منو تو جاده های زندگی تنها نمی ذاری....
دوستت دارم...
لاستیک دنا.
اگه از در منو بندازی بیرون از پنجره میام، پنجره رو ببندی از راه آب میام، اگه راه آب رو کیپ کنی از دودکش میام، اگه بخاری رو روشن کنی از شیر آب میام!
چاکر شما سوسک.
به یارو میگن: در رو ببند هوای بیرون سرده. میگه: مثلا اگه در رو ببندم هوای بیرون گرم می شه؟!!!
از یارو می پرسن اسم کوچیک فردوسی چیه؟
میگه: میدون!!!
یکی تو اتوبوس عاشق یه دختری می شه،
وقتی پیاده می شه شماره اتوبوس رو برمی داره!!!
میان این همه میوه: موز، آناناس، سیب، و...
تو چرا شلغم شدی؟